عسگری, مژگان and حافظی احمدی, محمدرضا (2007) بررسی ارزش تشخيصی روش ايمونوهيستوشيمی برای نمايش وجود رسوب ايمنی در مقايسه با روش ايمونوفلئورسانس در بيوپسیهای کليه. مجله علوم پزشکی رازی, 14 (55). pp. 141-148. ISSN 2228-7051
|
Text
RJMS-v14n55p141-fa.pdf Download (268kB) | Preview |
Abstract
زمينه و هدف: بسياری از ضايعات کليوی، بخصوص ضايعات گلومرولی تنها بر اساس بيوپسی کليه قابل بررسی و طبقهبندی میباشند. درخواست پزشک بالينی از پاتولوژيست، تشخيص صحيح و سريع آسيب کليوی بوده که علاوه بر ميکروسکوپ نوری، منوط به بررسی رسوب ايمنی در کليه و ميکروسکوپ الکترونی جهت اثبات رسوبات ايمنی میباشد. روش استاندارد جهت بررسی رسوب ايمنی، روش ايمونوفلئورسانس است که روش ساده و سريعی میباشد ولی به علت محدوديتهايی که در اين روش وجود دارد، میتوان از بلوک پارافينی نمونه فرستاده شده، جهت بررسی ايمونوهيستوشيمی و مشاهده رسوب ايمنی استفاده کرد. ساير مزايای روش ايمونوهيستوشيمی عبارتند از امکان حفظ لامهای رنگآميزی شده و بررسی مورفولوژی ضايعه و محل رسوب در رابطه با آناتومی گلومرول. البته معايبی نيز برای بررسی ايمونوهيستوشيمی ذکر شده است که عبارتند از تکنيک پيچيدهتر آن نسبت به روش ايمونوفلئورسانس، رنگ زمينه، تعداد کمتر آنتیبادیهای در دسترس و زمانبر بودن آن. روش بررسی: اين مطالعه از نوع مقايسهای بود. در اين پژوهش نمونههای بيوپسی کليه که در بيمارستان شهيد هاشمینژاد با هر دو روش ميکروسکوپ نوری و ايمونوفلئورسانس(Immunofluorescence=IF) به نتيجه رسيدهاند، جدا شده و نهايتاً IHC(Immunohistochemistry) با پنج مارکر IgA، IgG، IgM، C3، C1q بر روی آنها انجام شد. نحوه انجام IHC براساس متد ايمونوپراکسيداز(IP=Immunoperoxidase) میباشد. تمامی لامهای رنگ شده، با ميکروسکوپ نوری مورد بررسی قرار گرفته، وجود، نوع رسوب و محل آن يادداشت شدند. همزمان لامهای رنگآميزی شده نمونه به روشهای H&E(Haematoxylin and eosin)، نقره، تريکروم و PAS(Periodic-acid-Schiff) نيز مورد ارزيابی قرار گرفتند. يافتهها: از کل 26 نمونه، در روش IHC، در 20 مورد رسوب ايمنی مشابه رسوب ديده شده در IF، مشاهده شد. در 4 مورد شامل 2 مورد آميلوييدوز، يک مورد گلومرولوپاتی ممبرانوس(MGN) و يک مورد IgA نفروپاتی، در روش IHC رسوب واضحی ديده نشد. بدين ترتيب، حساسيت روش IHC در تشخيص نمونههای بيوپسی کليه، 91%، ويژگی آن، 100% و ارزش اخباری مثبت و منفی آن به ترتيب، 100% و 67% و صحت تشخيص آن، 92% محاسبه گرديد. نتيجهگيری: به نظر میرسد که در مواردی که امکان انجام IF گلومرول وجود ندارد و يا اصلاً به علت مشکلات انجام بيوپسی، نمونهای برای IF فرستاده نشده است، روش IHC در صورتی که توسط افراد با تجربه انجام شود، به لحاظ حساسيت، ويژگی و صحت تشخيصی بالا، میتواند جايگزين مناسبی برای IF باشد. به اين ترتيب با در نظر گرفتن موارد بالا، يک آزمايشگاه پاتولوژی کليه بايد امکانات انجام هر دو روش را داشته باشد و پاتولوژيست مربوطه با توجه به بالين بيمار و ميزان بافتی که در دسترس دارد، میتواند تشخيص دهد که چه روشی را استفاده کند.
Item Type: | Article |
---|---|
Uncontrolled Keywords: | بيوپسی کليه، ايمونوفلئورسانس، ايمونوهيستوشيمی |
Subjects: | QY Clinical Pathology |
Divisions: | Other Journal > Razi Journal of Medical Sciences |
Depositing User: | Touba Derakhshande |
Date Deposited: | 27 Nov 2014 14:54 |
Last Modified: | 02 Jul 2017 08:05 |
URI: | http://eprints.bpums.ac.ir/id/eprint/1856 |
Actions (login required)
![]() |
View Item |